تاکنون کلمه زیر خط فقر را شنیدهای؟ آیا میدانی دقیقا این کلمه چه معنایی دارد؟ بخدا قسم اگر میدانستی هرگز... هرگز از نداشتههایت نمینالیدی...
صدای نالهی سنگ را میشنوی؟
صدای نالهی جگرسوز پدری که
خشت به خشت، تمام شب سرد را
در تاریکی سایههای سرد بی کسی
کودکان کار، کودکان وحشت، کودکان تجاوز، کودکان بی آرزو.
کودکان کار، این نوگلان تازه نفس، که کمان پشتشان، زیر سنگینی بار گران زندگی، خم شده است. چه آنها که از بدو تولد، همچون رازی سوخته، بر دوش مادران فلک زدهشان، چشم به دست دیگران دوختهاند، و چه آنها که در کورههای آجر پزی، همچون خشتهای خام، با جهانی سرشار از آرزو و تمنا، پای در آن گذارده و در میان آتش سوزناکش، پخته و شاید هم میسوزند!.
کودکان وحشت؛ نهالهایی که در هجوم تبرهای آشنا و شعلههای زبانشان، فصل رازناک پاییز را به کوچ میکشانند.
باز هم نسیم مکی ورزیدن گرفت و مشام خسته مرا به سوی دیار عشق و دلدادگی، فرا خواند! به سوی سرزمین زاهدان و پارسایان، به سوی مردمان مهمان نواز و خونگرم و خدا دوست سیستان و بلوچستان
غیرت داریم...
غیرت داریم اما فقط برای ناموس خودمان، برای خواهری که از گره ابروهای مان، وحشت به دل کوچکش میافتد و چون قناری کنج قفس، در حصار تلخی زبان مان، کز میکند!
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل